معادل واژه مارکتینگ در فارسی کلمه بازاریابی است اما این کلمه در برگیرنده همه ابعاد واژه مارکتینگ نمی باشند.لذا به جای آن از واژه یا اصطلاحاتی مانند مدیریت بازاریابی،مدیرین تقاضا یا بازگردانی استفاده می شود.بسیاری از مردم به بازاریابی تنها به دید فروش و تبلیغ می نگرند اما فروش و تبلیغ فقط بخشی از بازاریابی می باشند .امروز نباید بازاریابی را به مفهوم قدیمی که همان فروش محصول است در نظر آورد بلکه باید به مفاهیم نوین آن که در نهایت منجر به برآوردن نیازهای مشتری می شود توجه کرد .


مارکتینگ دارای ابعاد گوناگونی است که در هر یک از این ابعاد به بخشی از کارکردهای آن توجه شده است :

1) بازار گرایی
گرایش به بازار و نیاز مشتریان اولین ویژگی بازاریابی جدید است.مدیر کامیاب کسی است که سازمان را با شرایط روز همگان کند و این زمانی امکان پذیر است که کارکنان و مدیران گرایش با بازار را به عنوان یک فرهنگ و بینش بپذیرند و دنبال کنند.

2) بازار شناسی
«شناخت » لازمه هر حرکت عاقلانه و هر تصمیم اصولی است . شناخت بازار تلاشی نظام مند است برای گردآوری،ضبط و ثبت اطلاعات مربوط به همه ی اجزای تشکیل دهنده ی نظام بازار و همه عواملی که بر نظام بازار تأثیر می گذارند .

3) بازاریابی
بازاریابی یعنی جستجو برای یافتن مناسب ترین بازار و بخش های که سازمان می تواند در آنجا به صورت مفیدتر و موثرتر حضور یابد و پاسخگوی نیاز و خواسته مردم باشد .
بازاریابی یعنی بخش بندی یا تقسیم بازار ها و تعیین محصولات شرکت برای مناسب ترین بازارها .

4) بازار سازی
بازار سازی یعنی نفوذ در بازار و معرفی و شناساندن سازمان و محصولات و خدمات آن با استفاده از عوامل قابل کنترل بازاریابی(محصول ، قیمت ، توزیع و ترفیع فروش) . 
بازاریابان با به‌کارگیری درست و اصولی این عوامل می توانند در شرایط مختلف جایگاهی در بازار برای خود به دست آورند و با سیاست ها و برنامه های مناسب سهم بیشتری از بازار را در اختیار بگیرند .